نوشتن جواب براي ديگران واقعن كار سختي است، آن هم كساني كه خيلي سريع همهي چيزهاي بيربط را به هم مربوط ميكنند و آن چيزي را كه خودشان ميخواهند نتيجه ميگيرند. ولي مينويسم.
همه چيز از كامنتي كه براي
اين نوشته گذاشتم شروع شده انگار. اينكه نويسندهي آن وبلاگ نوشتههاي منرا به خودش گرفته در حالي كه منظور من همان حسين درخشان بوده و بس. نميدانم من كجاي آن نوشته گفتهام كه
ايشان فكر نميكنند. اما اشتباه خودم را هم قبول دارم، بايد جواب را برايشان پست ميكردم، ولي خوب آنقدر كوتاه بود كه حوصلهي اي-ميل كردنش را پيدا نكردم كه البته اشتباه بود.
من نميدانم اين
نوشتهي قبلي چه ربطي به موضوعاتي كه اين بالا نوشتم داشته كه همهي
دوستان اين خانم و حتي خودشان آن را در بارهي ايشان تصور كردهاند. من نميدانم ايشان كجا گفتهاند با تنفر مينويسم كه اين نوشته را جواب حرفهاي ايشان به حساب آوردهاند. آخر احساس نكرديد كه اين نوشته زيادي صميمي است و نميتواند براي كسي كه فقط يك بار وبلاگش را ديدهام نوشته شده باشد. يعني من نميتوانم چند كلمهي خصوصي و بدون توضيح در وبلاگ خودم بنويسم؟!
اگر
فكر ميكنيد من آدم خودخواهي هستم، مشكلي نيست؛ بالاخره خيلي راحت ميشود در بارهي يك آدم با ديدن فقط يك كامنت از او، نظر داد و اعلاميه صادر كرد، من در بارهي نظرتان فكر ميكنم و اگر خودم هم به اين نتيجه رسيدم، آن وقت فكري به حال خودم خواهم كرد.
[@] نوشته شده توسط كاف.ميم
|